طه حسین فراهانی
وقتی نام «محمدتقی بهار»، آخرین ملکالشعراء، بر زبان میآید، تصویر شاعری از دل تاریخ نقش میبندد؛ شاعری که هم در عرصه شعر کلاسیک و هم در پژوهش ادبی و سیاست، نقشآفرینی کرده است. زندگی او خود به مثابه قصیدهای طولانی است. قصیدهای که هر بیتش با تجربه و مشاهده گره خورده است و هر مصرع آن حکایت از نگاه عمیق به ادبیات و انسان دارد. بهار نه تنها شاعر بود، بلکه استاد، پژوهشگر، روزنامهنگار و سیاستمدار نیز بود؛ اما مهمتر از همه، او انسانی بود که تمام تجربههای زیسته خود را در خدمت زبان فارسی و ادبیات قرار داد.
زندگی بهار؛ پیوند تاریخ و ادب
محمدتقی بهار در ۱۲ آذر ۱۲۶۵ خورشیدی در محله سرشور مشهد به دنیا آمد. خانواده او، به ویژه پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، از خاندان شعرا و اهل علم بودند. پدرش ملکالشعرای آستان قدس رضوی بود و از کودکی بهار را با شاهنامه و اصول ادبیات فارسی آشنا کرد. مادرش نیز اهل گرجستان و زنی اهل دانش و فرهنگ بود که نقش مهمی در پرورش ادبی بهار ایفا کرد. او در چهار سالگی به مکتب رفت و از هفت سالگی به سرودن شعر آغاز کرد.
زندگی بهار از همان ابتدا با تاریخ و سیاست درگیر بود. او از نوجوانی در مجامع آزادیخواهان مشهد حاضر میشد و پس از مرگ پدر، در بیست سالگی به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست. این حضور در عرصه سیاسی، نه تنها شخصیت او را شکل داد، بلکه تجربهای شد برای شعر و نثر او. بهار در دوران مشروطه، همواره صدای اعتراض و آزادیخواهی خود را در روزنامهها و مطبوعات منتشر میکرد و اولین آثار ادبی-سیاسی خود را بدون امضا به چاپ میرساند.بهار نماینده حوزههای انتخابیه مختلف در مجلس شورای ملی شد و در کنار سیاست، همچنان به شعر و پژوهش پرداخت. او در این دوره به نقد قراردادها، اعتراض به دیکتاتوری رضاشاه و دفاع از حقوق ملت میپرداخت. این تجربه سیاسی، بهار را به شاعری واقعگرا تبدیل کرد؛ شاعری که شعرش تنها زیبایی لفظی نیست، بلکه بیان تاریخ و تجربه انسانی است.
آثار شعری بهار؛ پلی میان سنت و نوآوری
شعر بهار، بیش از هر چیز، نشاندهنده تسلط بینظیر او بر سنت شعری فارسی است. او در قصاید خود از رودکی، فرخی سیستانی، منوچهری و سنایی الهام میگرفت و گاه با تقلید وزنی، محتوایی نو خلق میکرد. برخی قصاید او، مانند آنهایی که به تقلید از منوچهری سروده شده، به گونهای هستند که الفاظ کهنه در مضامین تازه و انسانی جای میگیرند، بدون آنکه ناهنجار به نظر برسند.
بهار در غزلسرایی خود محدودیت سنتی را نمیپذیرفت و مضامین اجتماعی، سیاسی و انتقادی را نیز در غزلیاتش وارد میکرد. در مثنویها او توانست با تقلید از سبک سنایی یا فردوسی، داستانها و مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را با بیانی تازه روایت کند. بیش از هشتاد مثنوی کوتاه و بلند از او به یادگار مانده است که نمونهای از توانایی او در تلفیق سنت و نوآوری ادبی است.
دیوان اشعار بهار، مهمترین اثر شعری او، به دلیل وسواس و دقت شاعر در انتخاب آثار، در زمان حیاتش منتشر نشد. «جلال متینی» نقل میکند که بهار میخواست اشعار خود را از صافی نقد عبور دهد و منتخب دیوانش را به چاپ برساند. این دقت نشاندهنده نگاه پژوهشگرانه او به شعر است؛ نگاهی که شعر را نه صرفاً برای زیبایی بلکه برای انتقال تجربه انسانی و ادبی ارزشمند میدانست.
پژوهشگری دقیق و جامع
بهار تنها شاعر نبود؛ او پژوهشگری دقیق و متفکر بود که به مطالعه متون ادبی و تاریخی علاقه داشت. او تصحیح و تحقیق متونی چون: «مجملالتواریخ و القصص»،«تاریخ بلعمی» و منتخب «جوامعالحکایات» عوفی را انجام داد و در سبکشناسی نظم و نثر، آثار قابل توجهی نوشت. یکی از برجستهترین کارهای او«سبکشناسی» است. کتابی که هم تحلیل تاریخی و هم تحلیل فنی زبان را دربرمیگیرد.
در این اثر، بهار نشان میدهد که زبان فارسی زنده است و باید با دقت، پژوهش و عشق مورد مطالعه قرار گیرد. او همچنین در حواشی و مقدمههای خود بر شاهنامه فردوسی، نشان میدهد که شعر کلاسیک فارسی بدون پژوهش و تحلیل، نمیتواند جایگاه خود را در ادبیات معاصر حفظ کند.
تأثیر بهار بر ادبیات ایران
تأثیر بهار بر ادبیات ایران چند لایه است:
۱ـ احیای سنت با نگاه نو: او توانست سنت شعری فارسی را زنده نگاه دارد و در عین حال آن را با نیازهای عصر خود هماهنگ کند. این رویکرد باعث شد که شعر کلاسیک فارسی، حتی در دوران مشروطه و پس از آن، همچنان زنده و قابل خواندن باقی بماند.
۲ـ تلفیق شعر و سیاست: شعر سیاسی بهار با اغراق یا شعارزدگی همراه نیست، بلکه تجربه زیسته، تحلیل تاریخی و نقد اجتماعی را به همراه دارد. این ویژگی باعث شد شعر او از نظر معنا و محتوا ماندگار شود.
۳ـ پژوهش و نظریهپردازی ادبی: بهار نه تنها آثار شاعرانه خود را بررسی و نقد کرد، بلکه در سبکشناسی، تصحیح متون و حواشی، مبنایی برای نسلهای بعدی پژوهشگران ادبی فراهم آورد. او به ما نشان داد که ادبیات، میدان زندگی و تحقیق همزمان است.
۴ـ نثر ادبی و جستاری: آثار نثری بهار، نمونهای از ادبیات پژوهشمحور است که هم زیبا و هم علمی است. او در مقالهها و یادداشتهای روزنامهای، به زبان روشن و شاعرانه، موضوعات اجتماعی و فرهنگی را بررسی میکرد. این نثر به سبک جستار نزدیک است. متنی که هم تحلیل دارد، هم تجربه انسانی، هم زیبایی زبان.
یکی از ویژگیهای مهم بهار، توانایی او در تلفیق شعر، نثر و پژوهش است. او نشان داد که یک شاعر میتواند هم پژوهشگر باشد، هم سیاستمدار، هم انسان اندیشمند. بهار با ترکیب تجربه زندگی، دانش ادبی و زبان شاعرانه، متنی آفرید که خواننده را به تفکر وا میدارد و همزمان زیبایی زبان فارسی را نشان میدهد. او نشان داد که ادبیات، نه تنها برای سرگرمی یا تزئین زبان نیست، بلکه ابزار تفکر، نقد اجتماعی و انتقال تجربه انسانی است.
محمدتقی بهار در طول زندگی خود، فصلهای متعددی را تجربه کرد: کودکی در خانوادهای اهل ادب، نوجوانی در جریان مشروطه، جوانی در سیاست و مطبوعات، میانسالی در پژوهش و آموزش، و سالهای آخر در بیماری و انزوا. اما در تمام این فصلها، یک عنصر ثابت بود: عشق به زبان و ادبیات.
آثار شعری و نثری بهار، همچنان یکی از مهمترین منابع ادبیات فارسی است. او نشان داد که شعر و نثر، پژوهش و تجربه انسانی، سیاست و زندگی، میتوانند با هم تلفیق شوند و متنی خلق کنند که هم زیبا باشد، هم آموزنده، هم پایدار. بهار، شاعر، پژوهشگر و سیاستمداری است که فصل تازهای در ادبیات فارسی گشود. او نشان داد که زبان و ادبیات، نه تنها میراث گذشتهاند، بلکه ابزار زندگی و تجربه انسانیاند. آثار او هم شعرند، هم پژوهش، هم نثر ادبی؛ و همه اینها با هم، بهار را به «آخرین ملکالشعرای ایران» و همزمان به شاعری جهانی و فراتر از زمان تبدیل کرده است. محمدتقی بهار در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ در خانهاش در تهران درگذشت و در ظهیرالدوله دربند به خاک سپرده شد.
شما چه نظری دارید؟